شـ(ع)ـر

منوی بلاگ
بایگانی
پیوندهای روزانه

خدانگهدار متنی که خدا نگهدار کامنت‌هاش هست

جمعه, ۶ ارديبهشت ۱۴۰۴، ۰۸:۴۹ ب.ظ
۰۴/۰۲/۰۶

نظرات  (۷)

بخورمت من:*)

پاسخ:
دوسِت می‌دارم بهار🌷

با دریا باید رقاصی کرد 

با دلفینا غواصی کنی بری بشینی اون گوشه کنارای ساحل

زل بزنی به اقیانوس و موج از آخرزمان بیاد و بیاد و مرگ و بکوبونه به سنگ شکنا به فانوس و تن کشتی ها 

تو غرق بشی تو بزرگی زندگی

ریه هات پر بشن از هوا قلبت گرم از فروغ آبی چشمات

برای به همین سادگی رفتن و دل کندن

زندگی های دیگه ای هم هست ریحون

که تو پری دریایی باشی

و قصه غصه ها کوچولو کوچولو

پاسخ:
آیات یک کتاب آسمونی که از بین لب‌های شیرین پیام‌آور زمینی می‌شنوم
اما قاصد خوش خبر من
همیشه باید برم دریا برای رقاصی
به‌جز یک‌بار که آخرین باره و خیلی دور، خیلی سال بعد
وقتی پیر شدم و دلم سجده به شُکوه مرگ رو میخواد
می‌خوام به همون قشنگی که تو گفتی، پری دریایی باشم
ولی پریای دریایی سن‌شون میره بالا
از الان غرق می‌کنم خودمو تو بزرگی زندگی
تا وقتی دریا بخونه
ریحون که گور می‌گرفتی همه عمر
دیدی که چگونه گور ریحون گرفت
:))

خیام دوست نمی دارم

پاسخ:
خاک بر سرِ خیام پس :((

اینجوری نگو

الان گریه می کنم

پاسخ:
وای من چرا ملاحظه‌‌ی دل مهربونت رو نمی‌کنم؟

خیلی سال بعدی نیست نمیاد

بیادم میای ور دل من

برت می دارم می برمت چابهار گردی

اینهمه هوای شعر و شاعری بیوفته از اون تو بیرون

پاسخ:
پس بیاد که من برم ور دل خانومی بالاخره :`)
آخرین مرتبه ای که چابهار رو دیدم، هشت سالم بود
چابهار با بهار =))))

واهاای جوجووو:")))))) نینی بودی که خیلی

هیچی یادت نمیاد پس

اشکالی نداره

تو بیا با من میشیم پنج بهار:"

پاسخ:
چرا یادم میاد یه چیزای تار و پودی :دی یه چیزای تار و کدری خاطرم هست
مثلا یادمه میوه‌های دریا از شاخه‌‌های موّاجش میفتادن روی ساحل تا من که نینی بودم و دستم به اون شاخه های بالا، به اون امواج دور نمی‌رسید، بی‌نصیب نمونم.
یادمه چه صدف ندیده‌ای بودم که تمامِ ساحل و جارو کردم :))
وای دریا میخواااممممم قارقاری جونم :*)
میام میام

عکسش کووووووووووووووووووووشششششششششششششششششششششش

پاسخ:
خوردمش؛ انقدر بدمزه بود :|
-قشنگ نبود عکسش. چرا اونجوری بود؟ اَه اَه